بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 6503
کل یادداشتها ها : 2
خدای من سلام!
خدایا امروزم مثل چند روز گذشته با گناه کبره سپری شد! نمی دانم چرا هر گاه می خوام قدمی بسوی تو نزدیک بشم اتفاقی می افتد که گویی مرا فرسنگها از تو دور می کند! خدای من امروز نیز احساس می کنم فرسنگها از تو دور تر شده ام گویی بر تمام راههای منتهی به تو تابلوی عبور ممنوع زده اند!
ای یگانه معبود عالم بشریت به دستهای نحیف و پای لرزان و قلب سست و بی روحم بنگر، این اندام نا چیز طاقت آتش و خاکستر شدن را ندارند! خدای من می گویند دست و پا و تماماجزا و جوارح بدن هر لحظه ذکر تو را می گویند خدایا به همین لحظه که تماتم بدنم ذاکر تو هستند قسمت می دهم مرا یاری کنی و فرسنگها راه فاصله میانمان را به چشم بر هم زدنی تبدیل کنی!
ای معبود من میدونم بلاخره یک روز هم به من نظر می کنی! یعنی تمام امید من اینه که یه روز با اون نگاه نازت من رو نوازش کنی و من هم واسه نگاهت جون بدم وهر لحظه و هر ثانیه از ته دل فریاد بزنم:
خیلی با حالی خدا......